جنبش ایران بزرگ

این تعریف ماست

اپوزیسیون:

یک کلمه غیر فارسی که در فرهنگ و گفتگوی سیاسی پس از انقلاب در میان ایرانیان جا افتاده است.  این کلمه در مبارزه برای نجات ایران، به گروههای مخالف حکومت جمهوری اسلامی‌ که در خارج از ایران عمل میکنند اطلاق میشود.

توجه بفرمایید که ما حرکات شناخته و ثبت شده در داخل کشور را اپوزیسیون نمیدانیم.  نه تنها این حرکتها تحت کنترل و یا هدایت رژیم میباشند بلکه کلمه انگلیسی اپوزیسیون متوجه نیروهای مخالف خارج از کشور میباشد.  رژیم جهل و خون امکان مخالفت سالم سیاسی برای کسی در ایران را نمیگذارد.  ما ملت ایران را هم مخالف سیاسی رژیم نمیدانیم زیرا فرصت فعالیت سیاسی از آنها دریغ شده است.  ملت ایران در نگاه ما مخالف ملی و میهنی رژیم انیران هست. 

نسل اول اپوزیسیون:

ما نسل اول اپوزیسیون را سلطنت طلبها که همانا پهلوی طلبها هستند میدانیم.  آگاه هستیم و متاسف که  استعمار نوین اینچنین تعیین کرده است که این گروه اپوزیسیونه اپوزیسیون باشد، یعنی سنگ انداز در راه مبارزه با جمهوری آخوندی.  برای آشنایی بیشتر با دیدگاه ما در این مورد به دو نوشتار "رضا پهلوی یک مهره سوخته" و "سلطنت، جمهوری، یا هرج و مرج"  در سامانه هیچکسها توجه بفرمایید.

نسل دوم اپوزیسیون:

ما نسل دوم اپوزیسیون را گروههای سیاسی و مخالف با حکومت پهلویها میدانیم که در آرزوی سرنگونی پادشاهی پهلوی و در رویای حکومت بر ایران فریب دسیسه های استعمار را دانسته و ندانسته خوردند و از آخوندها پشتیبانی و با آنها همکاری کردند.  امثال اینها مجاهدینی ها، جبهه ملی ها، ملی مذهبی ها، توده ایها، و سایر چپی ها هستند که هیچکدام از همکاری با آخوندها بهره ای نبردند.  آگاه و متاسف هستیم که ثمره عمده فعالیت اینها از ابتدا تا کنون کمک به تداوم حکومت نسل کش آخوندی و ایران ویران کن بوده است.

نسل سوم اپوزیسیون:

ما نسل سوم اپوزیسیون را بزرگ شده ها، چاکران قدیمی، و توبه کرده ها در سیستم فعلی حکومت ایران میدانیم.  اینها با آرمانها، ارعاب، و یا وعده های انقلاب اسلامی بزرگ و پرورده شده اند.  بسیاری از اینها در پناه آخوندیسم فرمانروا بر ایران به تواناییهای مالی گزاف و یا ثروتهای قارونی رسیده اند.  بدیهی است که این اپوزیسیون خودیست و ادای مخالفت با جمهوری اسلامی را در می آورد و وظیفه ای جز تداوم حکومت دست نشانده حتی شده در لباس و ماهیت جدید و نگاهبانی از چپاول دار و دسته و اربابان استعمارگر را ندارد .

نسل چهار اپوزیسیون:

ما بنیان نسل چهار اپوزیسیون را از یک نسل عاشق، عاقل، ولی دیوانه (دیوانه ایران) تعریف میکنیم.  اینها مهاجرین بیست و چند ساله دیروز هستند که خاموش ماندند و میدان بازی را برای بزرگان و متفکران سیاسی آزاد گذاشتند.  نه اینکه میخواستند.  بازیشان نمیدادند.  امروز آنها چهل و چند ساله اند ولی چون توان آنها در بازی سیاست به هدر نرفت همان شادابی و انرژی بیست و چند سالگی را دارند.  به یمن زندگی در سرزمینها و اجتماعات آزاد و دمکراتیک همراه با عشق لایزال خود به ایران، حکومت مردم بر مردم، آزادی، و عدالت اجتماعی را که از آن بهره میبرند برای همه ایرانیان آیین زندگانی میخواهند و میدانند.  در ربع قرنی که گذشت تجربه زندگی آموخته اند، اقامت قانونی سرزمین های جدید را گرفته اند، ازدواج کرده اند، پدر و مادر شده اند، صاحب مال و مقام و وام و قسط های سی ساله شده اند ولی هرگز مام وطن، ایران را از یاد نبرده اند.  امروز که آتش دیروزیها خاکستر شده است و ندانم کاریهای ملی ها و اللهی ها و خلقی ها محرز شده است، این نسل بر میخیزد تا اپوزیسیون نسل چهار را سازمان دهد.   اینها در راه نجات ایران در پی مال و مقام نیستند.  کیش شخصیت ندارند.  وابستگی برای خوار و خاک کردن ایران ندارند.  متفاوت از دیگرانند ولی خود را برتر از دیگران نمیدانند. به پاسخ پرسش وجدان خود اینگونه رسیده اند:

دیگران کاشتند و ما خوردیم         ما بکاریم تا که دیگران بخورند

چو  عضوی  بدرد  آورد روزگار        دگر  عضو   ها  را  نماند  قرار

چو  ایران نباشد تن  من  مباد       بدین بوم و بر زنده یک تن مباد

 ویژگی اپوزیسیون نسل چهار در پویایی آن یعنی دید به فردا میباشد.  اهداف اپوزیسیون نسل چهار برای برخورد با مسائل امروز و بیشتر برای فردا تدوین شده و میشوند.  این اپوزیسیون، جمهوری اسلامی را مشکل اول و اساسی ایران نمیداند.  توجه این اپوزیسیون به دستی است که رژیم جهل و خون را در ایران مستقر کرده و آنرا در پوشش حمایتهای استراتژیک خود ربع قرن تداوم داده است.  اولویت این اپوزیسیون مخالفت و مبارزه با حکومتی است که دارند برای آینده ایران میسازند.

این نسل از اپوزیسیون منحصر به یک شخص و گروه نیست.  یک تشکیلات نیست.  یک تعریف است از یک مکتب فکری در حرکت سیاسی برای نجات ایران.  همه افراد، زن، مرد، پیر، جوان، داخل و یا بیرون از ایران که میخواهند برای نجات ایران کاری کنند ولی جای خود را در اپوزیسیونهای دیگر نمیدانند از نسل این اپوزیسیون هستند.

برای آشنایی بیشتر با دیدگاه ما در این مورد، به نوشتار "رفراندم بی رفراندم" در سامانه هیچکسها توجه بفرمایید

توضیح:  بعضی پرسیده اند که آیا فردی که بریده یکی از اپوزیسیونهای نسل یک تا سه باشد و مایل به کار سیاسی هست در میان نسل چهاریها جایگاهی دارد.  پاسخ میدهیم که آری.  در تعریف اپوزیسیون نسل چهار گفته ایم که: "همه افراد، زن، مرد، پیر، جوان، داخل و یا بیرون از ایران که میخواهند برای نجات ایران کاری کنند ولی جای خود را در اپوزیسیونهای دیگر نمیدانند از نسل این اپوزیسیون هستند."  تنها خواسته ای که داریم اینست که فرد هیچگونه وابستگی رسمی و غیر رسمی به تشکیلاتهای نسلهای یک تا سه نداشته باشد.  مثلا اگر بریده سازمان مجاهدین هست خود را هوادار سازمان نداند.  او میتواند در مقام یک فرد از اپوزیسیون نسل چهار تشکیلات ملی و مردمی خود را سازمان دهد و یا با جنبش ایران بزرگ در صورت قبول باورهای جنبش همکاری کند.  همین تعاریف برای جداشدگان از باورهای آخوندیسم، کمونیستی، و پهلوی طلبی هم قابل اجرا میباشد.

جنبش ایران بزرگ