جنبش ایران بزرگ

در باره ما:

ما شماری از آدمهای حقیقی و یا مجازی هستیم که در باور سیاسی خود در روند مسایل ایران افکار و تمایلات مشابه داریم.  چندین سال است که مسایل مربوط به ایران را دنبال میکنیم.  بسیاری از ما یکدیگر را نمیشناسیم و در اکناف دنیا پراکنده هستیم.  تعداد انگشت شماری در تماس مستقیم هستیم.  تا آنجا که توان داشته ایم در بی نام و نشانی خود برای ایران کار کرده ایم.  امروز موجودیت ایران با توطئه از بیرون و همکاری از درون در خطر است.  ایرانیان مهاجر و خارج از ایران با بازی بمب اتم و عواقب آن مورد تهاجم فکری قرار گرفته اند.  در این مقطع از زمان و با شروع بهار 1385  من ماموریت یافته ام که در مسئولیت بنیانگذار و دبیر کل یک تشکیلات، این افکار مشابه و پراکنده را سازماندهی کنم.  پس از تایید بنیان تشکیلات، رسمیت جنبش به آگاهی خواهد رسید و افراد در مسئولیتی که خواهند داشت پاسخگو خواهند بود.  در حال حاضر و به منظور رضایت خاطر پرسشگران به آگاهی میرسانم که این تشکیلات یک نفره است و تنها من مسئولیت پاسخگویی دارم.

یاد آور میشوم که در دنیای تکنولوژیک و ارتباطات اینترنتی امروز حضور فیزیکی افراد برای تشکیلات، یک شرط لازم نیست.  یک کامپیوتر به مثابه چندین نفر توانایی خدماتی دارد.  تماس اینترنتی به مثابه شرکت افراد در همایش حضوری میباشد.   یک تشکیلات یکنفره آنچنان هم یکنفره نمیباشد!

هر گاه در توانایی و تاثیر یک نفره شک کردید به یاد بیاورید جای پای یک نفر ها را در آنچه جهان مینامیمش !

در باره من:

من متولد و پرورده در آب و خاک ایران هستم.  تابعیت امریکا را دارم و در امریکا ساکن هستم.  بچه حول و حوش میدان فوزیه در شهر تهران میباشم.  در یکی از خیابانهای منشعب از خیابان نظام آباد بدنیا آمده ام.  در خیابان گرگان، خواجه نظام الملک، نارمک، و عباس آباد و چند سالی در تبریز بزرگ شده ام.  بواسطه خانوادگی چه سببی و چه نسبی گذشته از تهران با تبریز، رشت، فومن، قزوین، تالقان، کرج، همدان، خرم آباد، بروجرد، تویسرکان، سنندج، و کرمانشاه وصل هستم.  دوستان خوبی از سمنان، مشهد، کازرون، شیراز، اصفهان، نایین، کرمان، اهواز، و آبادان دارم.  آرزویم خدمت دانشجویی و میان ترمی در سیستان بود اما آنروز نشد.  امروز زابل سیستانی از یاران مجازی ماست.  آیا اینها مهم اند؟  آری، زیرا که ایران سرای من است و ایرانی بودن من تعهد من است برای تلاش در سربلندی و پایداری ایران.

از دبیرستان البرز در تهران دیپلم گرفته ام و در دانشگاه آریامهر تهران دانشجو بوده ام.  تحصیلات و مدارک دانشگاهی از دانشگاههای امریکا دارم.  از طبقه متوسط مالی هستم.  کارمند دولت ایالتی و حقوق بگیر هستم.  خانواده من اکثرا کارمند دولت و حقوق بگیر بوده اند.  بسیاری از افراد خانواده من از جمله پدرم نظامی بودند.  عشق به میهن و خدمت به هم میهن در سایه ایمان به راستی و عدالت، روش زندگانی ما بوده و میباشد.  تجربه پدری و همسری را دارم.  مسلمان و شیعه هستم.  باور و مرام مذهبی را یک امر خصوصی بین افراد میدانم.  هیچ مرتبتی برای ورود باور مذهبی به اداره امور مملکتی قایل نیستم.  آیا اینها مهم اند؟  آری، زیرا که هرکدام اثر گذار در ماهیت من بوده اند.

رویایی هستم و احساسی.  زیرا بسیاری از آنچه که داریم رویاهای به حقیقت پیوسته هستند.  رویای امروز من برای میهنم که خود از آن بهره خواهم برد آزادی و عدالت اجتماعی در پناه قانونمندیست.  آنجا که استبداد شوکران حقیقت رویاست، دمکراسی حیات رویاست، نجات رویاست از زوال، و امکان رویاست برای احقاق.  و چون اینجا دمکراسیست و  امریکایی، یاد میگیری که خیال کنی و خیالت را باور کنی، تا که بتوانی و بخواهی که انجامش دهی.  احساسی هستم زیرا که آدم بی احساس تهیست از آدمیت.  زیرا آنجا که دژخیم ایران در تعریف احساسش هیچ بود، دوستدار ایران در تعریف احساسش اشک است، لبخند است، عشق است، امید است، زندگی کردن است و زندگی دادن است.

در فهرست نامداران سیاست ایران کسی نیستم.  یک هیچکسم.  ولی هستم و تا هستم تلاش برای آزادی و عدالت اجتماعی در ایران برقرار هست.

همه آنچه را که نوشتم و بسیاری دیگر که نانوشته مانده جلای پوست و گوشت و استخوانیست که مرا انسان میسازد، جدایی من از حیوانیت.

جنبش ایران بزرگ